shoplifter
دزد مغازه ، کسی که از مغازه چیزی بلند می کند
Shoplifters will be prosecuted.
دزدان مغازه تحت پیگرد قانونی قرار میگیرند.
shopping center
مرکز خرید
Nowadays , there is a shopping center on every street.
امروزه توی هر خیابونی یک مرکز خرید هست.
shop
مغازه ، فروشگاه
I need to go to the shop , I've got no food in the house.
باید یکسر برم مغازه، توی خونه چیزی برای خوردن ندارم.
showcase
ویترین شیشه ای که معمولا در داخل فروشگاه ها و موزه ها برای نگهداری کالاهای قیمتی استفاده می شود.
window shopper
کسی که بدون قصد خرید فقط قیمت می پرسه
He is just a window shopper . He doesn’t buy anything.
فقط یه مغازه گرد هست، چیزی نمی خرد (فقط قیمت می پرسد و چیزی نمی خرد)
storefront
نمای جلوی مغازه
They run their business from a small storefront .
shopfront
نمای جلوی مغازه (انگلیسی بریتانیایی)
The old pharmacy still has its original shopfront .
shop window
ویترین (انگلیسی بریتانیایی)
Look at that beautiful dress in the shop window !
اون لباس زیبا رو توی ویترین مغازه ببین!
store window
ویترین (انگلیسی آمریکایی)
window shopping
مغازه گردی (دور زدن در خیابان و تماشای ویترین مغازه ها)
My mother loves window shopping .
مادرم مغازه گردی (تماشای ویترین مغازه ها) رو دوست داره.
shop
خرید کردن
I like to shop at the AKA for clothes.
دوست دارم از فروشگاه "آکا" برای لباس خرید کنم.
shopaholic
عاشق خرید ، معتاد به خرید
She is a shopaholic . She spends most of her salary on shopping.
او معتاد به خرید است. بیشتر حقوقش را صرف خرید می کند