EnAcademy - Everyday Things

آکادمی زبان انگلیسی

صفحه نخست

از کجا شروع کنم

دروس رایگان

عضویت ویژه

تماس با ما

ورود / ثبت نام

آکادمی زبان انگلیسی

Everyday Things

bed

/ bed /

/ bed /

تختخواب

She lay on the bed .

او روی تختخواب دراز کشید.

listen

/ ˈlɪsn /

/ ˈlɪsn /

گوش دادن

I listened carefully to her story.

با دقت به داستانش گوش دادم.

have

/ hæv /

/ hæv /

خوردن ، نوشیدن

What time do you have breakfast?

چه زمانی صبحانه می‌خوری؟

usually

/ ˈjuːʒuəli /

/ ˈjuːʒuəli /

معمولاً

I'm usually home by 6 o'clock.

من معمولا ساعت 6 خونه هستم.

write

/ raɪt /

/ raɪt /

نوشتن

Write your name at the top of the page.

اسم خودتون رو بالای صفحه بنویسید.

tell

/ tel /

/ tel /

گفتن ، بیان کردن

Did she tell you her name?

آیا او اسمش را به تو گفت؟

clean

/ kliːn /

/ kliːn /

تمیز کردن

I'm going to clean the windows this morning.

امروز صبح قصد دارم پنجره ها رو تمیز کنم.

friend

/ frend /

/ frend /

دوست

This is my friend Ali.

این دوست من علی است.

newspaper

/ ˈnuːzpeɪpər /

/ ˈnjuːzpeɪpə(r) /

روزنامه

She never reads a newspaper .

او هیچوقت روزنامه نمی خواند.

letter

/ ˈletər /

/ ˈletə /

نامه

You will be notified by letter .

شما از طریق نامه مطلع خواهید شد.

house

/ haʊs /

/ haʊs /

خانه

We went to my aunt's house for dinner.

برای شام به خانه عمه‌ام رفتیم.

go

/ ɡoʊ /

/ ɡəʊ /

رفتن

He goes to work by bus.

او با اتوبوس به سر کار می رود

bathroom

/ ˈbæθruːm /

/ ˈbɑːθruːm /

حمام و دستشویی

I really need to go to the bathroom .

واقعا نیاز دارم برم دستشویی.

bus

/ bʌs /

/ bʌs /

اتوبوس

I decided to go by bus .

من تصمیم گرفتم با اتوبوس برم.

train

/ treɪn /

/ treɪn /

قطار

Did you come by train ?

آیا با قطار آمدی؟

time

/ taɪm /

/ taɪm /

وقت ، زمان

What time do you finish work?

چه زمانی کار رو تمام می کنی؟

can

/ kæn /

/ kæn /

توانستن

I can run fast.

می تونم سریع بدوم.

phone

/ foʊn /

/ fəʊn /

گوشی تلفن

Could you answer the phone ?

می تونی به تلفن جواب بدی؟

dinner

/ ˈdɪn.ər /

/ ˈdɪnə /

شام

It's time for dinner .

وقت شام است.

normally

/ ˈnɔːr.mə.li /

/ ˈnɔːməli /

معمولا ، به طور معمول

She doesn't normally arrive until ten.

او به طور معمول تا ده نمی رسد.

phone

/ foʊn /

/ fəʊn /

تلفن زدن ، تلفن کردن

He phoned to invite me out for dinner.

او به من تلفن زد تا من را برای شام به بیرون دعوت کند.

car

/ kɑːr /

/ kɑː(r) /

خودرو ، اتومبیل ، ماشین

They don't have a car .

آنها ماشین ندارند.

watch

/ wɒtʃ /

/ wɒʧ /

نگاه کردن (تماشا کردن)

Watch what I do, then you try.

ببین من چیکار می کنم، بعد تو سعی کن

work

/ wˈɜːrk /

/ wˈɜːk /

شغل ، کار

I'm still looking for work .

من هنوز دارم دنبال کار می گردم.

تمرین های مربوط به این لغات

درس های مرتبط :

Everyday things - Part 2

Everyday things - Part 1

درس های پیشنهادی :

کليه حقوق اين وب سایت متعلق به آکادمی زبان است.