EnAcademy - Time (Part 1)

Time (Part 1)

dawn

سحرگاه ، سپیده دم

year

/ jɪr /

/ jɪə(r) /

سال

Ali worked in Italy for two years .

علی دو سال در ایتالیا کار کرد.

month

/ mʌnθ /

ماه (ماه های سال)

I'll be away for a month from mid-June to mid-July.

من از اواسط ژوئن تا اواسط ژوئیه به مدت یک ماه دور خواهم بود (نیستم!).

midday

ظهر

midnight

نیمه شب

evening

/ ˈiːv.nɪŋ /

عصر ، غروب

Thank you for such an enjoyable evening .

با تشکر از شما برای چنین غروب لذت بخشی.

sunset

غروب خورشید

dusk

هنگام غروب

fortnight

دوهفته

hour

/ aʊr /

/ aʊər /

ساعت (به معنی یک ساعت یا 60 دقیقه)

The exam lasted an hour and a half.

امتحان یک ساعت و نیم به طول انجامید.

leap year

سال کبیسه

minute

/ ˈmɪn.ɪt /

دقیقه

It takes me 20 minutes to get to work.

20 دقیقه طول می کشد تا به سر کار برسم.

day

/ deɪ /

روز

January has 31 days .

ژانویه 31 روز است.

week

/ wiːk /

هفته

What day of the week is it?

امروز چه روز هفته است؟

morning

/ ˈmɔːr.nɪŋ /

/ ˈmɔː.nɪŋ /

صبح

I work three mornings a week at the bookshop.

من هفته ای سه روز صبح در کتاب فروشی کار می کنم.

sunrise

طلوع خورشید

second

ثانیه

afternoon

/ ˌæf.tɚˈnuːn /

/ ˌɑːf.təˈnuːn /

بعد از ظهر

It was a sunny afternoon .

یه بعد از ظهر آفتابی بود.

weekend

/ ˈwiːk.end /

/ ˌwiːkˈend /

آخر هفته

Next weekend we're going to see some friends.

آخر هفته بعد قصد داریم برخی از دوستان را ببینیم.

century

/ sentʃəri /

/ ˈsentʃəri /

صد سال (قرن، سده)

He was born more than a century after the death of Confucius.

او بیش از یک قرن پس از مرگ کنفوسیوس به دنیا آمد.

night

شب

تمرین های مربوط به این لغات

Review vocabulary - English to Persian

Review vocabulary - Persian to English

درس های مرتبط :

Movement

Talking

Everyday things - Part 2

Everyday things - Part 1

Hello

درس های پیشنهادی :

Everyday things - Part 1

My Animals

Next weekend

Emotional characteristics (Basic)

This / That / These / Those